دانلود کتاب صوتی _ بادبادک باز _ خالد حسینی

Part_01_Badbadakbaz_www.Avayebuf.Wordpress.Com.jpg

بادبادک باز
خالد حسینی

امیر یک پسر افغانی از خانوده ای پولدار می باشد . آنها در خانه بزرگی زندگی می کنند و خدمتکاری فقیر و مریض به نام علی دارند . علی پسری به نام حسن دارد که هم بازی امیر است . حسن پسری فوق العاده صبور و مهربان است که عاشق امیر می باشد و برای او هر کاری می کند . امیر عاشق پدرش هست ، از بی محبتی او رنج می برد و از توجه پدرش به حسن ناراحت است . خلاصه هی امیر بد می کند و حسن خوب می کند و داستان پیش می رود . امیر در بزرگی از ظلم هایش به حسن ناراحت است . او که هنگام جنگ افغانستان و روسیه به آمریکا فرار کرده فرصتی به دست می آورد تا گذشته را جبران کند .

البته اگه کتاب این قدر طرفدار داره حتما یک چیزایی داره که من سر در نیاوردم اما تا جایی که به من مربوط می شه اصلا از کتاب خوشم نیومد . یک فیلم هندی کامل بود . حسن ، امیر را نجات می ده . به جاش امیر می ره پسر حسن را نجات می ده . کمال کمک می کنه تا به حسن تجاوز بشه بعد به خودش تجاوز می کنن …. برادرهای گم شده …… تازه نویسنده بعد هم می گه اگه الان فیلم هندی بود باید می دویدم بغلش می کردم خیلی دلم می خواست یکی بهش می گفت این قدر عنصر فیلم هندی داری که می شه از این یکی گذشت . این حسن هم اونقدر خوبه و بالغ و فهمیده که فقط توی قصه ائمه معصومین نمونه اش یافت می شه . نمی دونم به نظرم می یاد نویسنده می خواد یک داستان رئال بنویسه بعد چرا یک دفعه هی یاد حال و هوای رمنس می افته نمی دونم . البته یک جذابیت هایی هم داشت اما فوق العاده هم طولانی بود خیلی کشش داده بود زودتر از این ها می شد داستان را قطع کنه یا اگه می خواست تا اینجا پیش بره بعضی جاها را کم رنگ تر توضیح می داد

اما جلد کتاب خوشگله یک جوری ترکیب رنگ سفید و قرمزش ادم را یاد جلد سفید با نقش گل های قرمز رنگ “خوبی خدا” می اندازه
قسمت های زیبایی از کتاب :

مردهای واقعی شعر نمی خوانند – و خدا آن روز را نیاورد که شعر هم بنویسند!

غلبه بر تاریخ کار آسانی نیست

ناراحت شدن از یک حقیقت بهتر از تسکین یافتن با یک دروغ است .

من و حمیرا در مقابل تمام دنیا قرار گرفتیم و این را هم بهت بگویم امیر جان ، آخر سر همیشه دنیا برنده است.

همیشه داشتن و از دست دادن به مراتب آدم را بیشتر ناراحت می کند تا این که از اول نداشته باشد .

این که می گویند گذشته فراموش می شود ، چندان درست نیست .

بعضی از قصه ها نیازی به گفتن ندارند .

او گفت : خیلی می ترسم و من گفتم : چرا؟ و او گفت : چون از ته دل خوشحالم دکتر رسول . خوشحالی این شکلی وحشتناک است . ازش پرسیدم : چرا؟ و او گفت : وقتی دست سرنوشت بخواهد چیزی را
ازت بگیرد ، می گذارد این طور خوشحال باشی.

فقط یک گناه وجود دارد و آن دزدی است …. دروغ که بگویی حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی.
دانلود فایل صوتی کتاب بادبادک باز بخش یکم

دانلود فایل صوتی کتاب بادبادک باز بخش دوم

دانلود فایل صوتی کتاب بادبادک باز بخش سوم

avaye-buf-telegram

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s