خداحافظ گاری کوپر
نویسنده : رومن گاری
«لنی» اسکی باز جوان و زیبایی است که از آمریکا گریخته و به کوههای بلند سوئیس پناه آورده است. او می کوشد تا از هرچه زیر دوهزار متر ارتفاع است، برحذر باشد. او با عده ای از مربیهای اسکی دیگر در کلبهی «بگ مورنگ» زندگی میکند.
او از آمریکا و تمدنش تنها به «گری کوپر» دل بسته است. همان چهرهای که مظهر جسارت و راستی بود. تابستان است و کار و بار مربیهای جوان اسکی کساد است.
بچههای کلبهی «بگ مورنگ» که در ارتفاعات سوئیس قرار دارد، همه مردان جوان و آس و پاسی هستند که درواقع «بگ» صاحب کلبه ی کوهستانی، خرجی همه ی آنها را می دهد.
در این کلبه وقایع مختلفی روی میدهد از جمله بحثها و جدالهای سیاسی و ایدئولوژی در بین جوانها (که درواقع همه بی نتیجه است). در این بین بگ، طالع «لنی» را از روی فنجان قهوهاش به او میگوید: به او هشدار میدهد که از عقرب و عاشق شدن بپرهیزد و هرگز در ماداگاسکار هوایی نشود، چون برایش خطر دارد.
لنی 50 فرانک از بگ قرض می گیرد تا خود را به ژنو برساند، ظاهراً برایش کاری پیدا شده است. در ژنو، حین کار، لنی با عربی الجزایری به نام «آنژ» آشنا میشود که به ظاهر به منظور کارغیرقانونی نیاز به ماشین دختر جوانی به نام «جس دوناهیو» دارد که دارای نمره ی 3030 است که نشانه ی مصونیت سیاسی است. جس دختر کنسول آمریکا در سوئیس است و لنی باید با او باب آشنایی را باز کند.
جس نیز از نظر مالی در مضیقه است چرا که پدرش عملا سر کار نمی رود و به دلیل اعتیاد به الکل در مرکز بازپروری است و او مجبور است از دوستانش پول قرض کند.
جس برای مرخص کردن پدرش به مرکز بازپروری می رود و در راه بازگشتن به منزل از وضع نابسامان مالیات به پدرش میگوید. آلن، پدر جس را به اسم بازنشستگی پیش از وقت از خدمت منفصل می کنند اما آلن به جس می گوید که کار دیگری به او پیشنهاد شده است.
جس، لنی را برای دومین بار کنار دریاچه ای ملاقات می کند که قبلا به لنی گفته بود اگر خواست قرضی را که لنی به او داده بود، پس بدهد به آنجا بیاید. در بین صحبت هایش جس متوجه می کند که لنی یک آمریکایی آس و پاس است و از او دعوت می کند که به منزل آنها برود. لنی قول می دهد و با یک چمدان بسیار سبک به همراه جس به منزل آنها می رود.
صبح جس متوجه می شود که لنی منزل را ترک کرده است. جس ، لنی را در جاده با یک چمدان بسیار سنگین پیدا می کند و کمابیش حدس می زند که لنی در کار قاچاق است و تنها دلیل نزدیکی و دوستی اش با جس، به دلیل مصونیت سیاسی اوست. اما لنی اظهار می کند خودش ناچار است این کار را انجام دهد، اما حاضر نیست دختری مثل جس را وارد این ماجرا کند.
جس با پدرش در رستورانی ملاقات می کند و با هم درباره مسائل روز و کار جدیدی که به آلن پیشنهاد شده و ظاهرا مشکوک است، گفت و گو می کنند.
لنی تصمیم می گیرد که کار و پول و جس را به کلی رها کند و دوباره به ارتفاعات برگردد، چون احساس خطر می کند؛ احساس خطری که ناشی از حس علاقه و عشق نسبت به جس است و او ابدا نمی خواهد دچار چنین تعلق خاطری شود، اما او هنگام اسکی در ارتفاعات ناگهان تصمیمش عوض میشود و به ژنو برمی گردد…
دانلود فایل صوتی کتاب خداحافظ گاری کوپر بخش یکم
دانلود فایل صوتی کتاب خداحافظ گاری کوپر بخش دوم