کتاب صوتی بهار عمر 0 نویسنده : محمد مسعود

فرمت کتاب : فایل صوتی و پی دی اف 🎼💽📕

کتاب : بهار عمر

نویسنده : محمد مسعود

ناشر : تلاونگ

چاپ   : 1385

تعداد صفحات : 333

تعداد فایل : 12عدد فایل صوتی

مدت زمان : 05ساعت 06 دقیقه

راوی : اعظم زرنوشه

موضوع : داستان , داستانهای فارسی قرن 14 , رمان , ادبیات , داستانهای اجتماعی قرن 14

کتاب صوتی و پی دی اف هنر شفاف اندیشیدن نوشته – رولف دوبلی

کتاب: #هنر_شفاف_اندیشیدن

نويسنده: #رولف_دوبلی

کتابخانه اینترنتی #آوای_بوف
هنر شفاف اندیشیدن درباره مرتکب شدن اشتباهاتی است که در زندگی انجام دادیم و نباید انجام میدادیم و به دلیل عدم آگاهی دوباره مرتکب این اشتباهات میشویم.

کتاب صوتی عشق ممنوع مادرهای مان – فریده ابلاغیان

کتاب صوتی #عشق_ممنوع_مادرهای_مان
(مجموعه داستان کوتاه )
نویسنده و راوی: #فریده_ابلاغیان
نشر صوتی: #آوای_بوف
دسته‌بندی : #داستان ، #داستان_کوتاه

زن , موضوع مرکزی داستان ها است و داستان ها در فضای ایران و خارج از ایران روی داده اند.

کتاب صوتی و پی دی اف فریب بزرگ قرن ما شریعتی – نویسنده سیاوش اوستا

کتاب : #فریب_بزرگ_قرن_ما
دکتر #شریعتی افسانه پرداز و افسونگر شیرین سخن

نویسنده : #سیاوش_اوستا

انتشارات : نشر اینترنتی

تعداد صفحات : 60

تعداد فایل :6 عدد فایل صوتی + pdf

راوی : #علی_بختیاری

موضوع : #تاریخ , #زندگینامه #سرگذشت #نقد

در تفکر و اندیشه ها و شرح حال های نوشته شده در رابطه با علی شریعتی دهها دروغ بزرگ موجود است که این دروغ آنچنان در همه جا، جا افتاده است که حذف آن از اذهان و تاریخ کار ساده ای نیست. زیرا به سبک بسیار زیبا و شیرینی توسط خود شریعتی جعل و در تاریخ معاصر ما نوشته شده است.

کتاب صوتی و پی دی اف آتش بدون دود – نادر ابراهیمی (7جلد)

آتش_بدون_دود
#نادر_ابراهیمی
تولید #آوای_بوف
دسته‌بندی : #رمان #داستان #رمان_ایرانی
نویسنده در آن پس از اشاره به زیبایی‌های ترکمن‌صحرا در سه جلد اول در چهار جلد بعد به شیوه‌ای داستانی-تاریخی به بیان مبارزات انقلابی معاصر پرداخته است

کتاب صوتی و پی دی اف برده سانان 0 نویسنده محمد رضا حاجی لو

نام کتاب : برده سانان

نویسنده : محمدرضا حاجی‌لو

ویراستار : ساسان قره داغی 

راوی : محمدرضا حاجی‌لو 

تعداد فایل : 12فایل صوتی

تعداد صفحات : 80 صفحه  

ناشر : نشر #آوای_بوف 

سال انتشار : 1399

موضوع : رمان داستان

چند روزی بود که خداوندگار «دیانکر» به‌سبب بیماری ناعلاجی که داشت در رختخواب افتاده بود و نمی‌توانست از آن خارج شود. خودش را گول نمی‌زد؛ می‌دانست که آخرین روزهای عمرش را سپری میکند و دیگر فرصتی برایش باقی نمانده است. پس تمام محافظانش را مرخص کرد و برای آنکه دنیای پس از مرگش را آباد سازد، خزانه‌ها و صندوق‌های انباشته از طلایش را به فقیران و یتیم‌خانه‌ها بخشید. خبر این کار او به‌سرعت در محافل امپراتوری نقل زبان‌ها شد و از آن پس هیچ‌کس به‌امیدِ میراث بی‌وارث او به عیادتش نشتافت.

1 11 12 13 14 15 38