خانهي روبرو | حسن کریمپور |
رمان حاضر، فراز و نشیبهای زندگی دختری به نام «سپیده» است. «سپیده» در کنار خانوادهاش در تهران زندگی میکند. او تصمیم به ازدواج ندارد، امّا عمّهاش با درخواستهای مکرّر او را برای پسرش «حمید» خواستگاری میکند. «سپیده» سرانجام با مخالفتهای شدید خانواده، به «حمید» جواب رد میدهد، در حالی که عاشق فردی لاابالی به نام «سروش» شده و برای زندگی به اروپا میرود. او به تحصیل ادامه میدهد و پزشک متخصّص میشود، اما در طول زندگی با «سروش» تجربههای تلخی را از سر میگذارند. سرانجام «سروش» او را در حالی که دو بچّة کوچک دارد رها میکند. «سپیده» همراه دو فرزندش به ایران بازمیگردد و «حمید» را وفادار به عشق خویش مییابد
