
خاور خونآلود
صدام در تب عشق سوخت
تب عشق به خون.
و هنوز بغداد ماالریای اعدام دارد
بنالدن
از تاول چرکین جنون نفله شد
و هنوز اسد
در جنگل مردگان زخم میلیسد
و الشههای تفکر
در زندان میگندند
آه ای خاورمیانهی منزوی من !
بازوانت بوی باروت میدهد
و در حرم نفسهایت
بوی خون دلمه بسته جاریست.
پیکرت خیزش نفت را مانند است،
در مجاورت آتش.
و نسیم آزادی
ِ در بند دارهای اعدام
پاییز تلخ را تجربه میکند
آه آسیای من
ای تنهایی جنونآمیز!
بگذار آخرین نفسها و غرورم را
در راه آزادیت قربانی کنم
برای تو و خویش
برای دارهایی که
دیگر دار نباشند،
که فرزندانی شوند
برای باغی که میسوزد امروز
از نخوت آنان که در سایه ها می زیند
مجموعه شعر قاسم قره داغی
«باز شروعی در من نعره می زند «